چه دو سبزه زیبا در اختیار یک سیاهپوست قرار گرفتند. آنها می دانند که چه کاری انجام دهند و چگونه یک مرد را هیجان زده کنند. این یک درمان واقعی است، از بیدمشک به دهان، و سپس دوباره. یکی توپ ها را می لیسد، دیگری تکان می خورد از یک محور بزرگ سیاه - آه، ای کاش می توانستم چنین مهارتی پیدا کنم.
خواهرش خیلی اعصاب خورده - اول جلوی برادرش توی توالت ادرار می کند، بعد برهنه می شود و زیر دوش می رود. اما برادر من مسواک نیست - او همه چیز را می بیند و وقتی خواهرش این کار را انجام می دهد سخت درگیر می شود. و اگر فقط او را تکان نداده بود و دور نمی شد، نه، او شروع به اغوا کردن او کرد. حتی اگر آن عوضی خواهرت باشد، باز هم میتوانی او را لعنت کنی، چون همه او را میزنند. چه چیزی بدتر از تو؟ هر کس به بدن نزدیک تر است باید لب هایش را بیشتر خیس کند.
گنگ بنگ خوب دخترای شاداب، من هم دوست دارم به آنها لعنتی بزنم