بلوند می خواست با ساقی بخوابد و برای این کار دلیلی پیدا کرد. او یک لیوان آبمیوه سفارش داد و به او پیشنهاد داد که با یک بادبزن به او پول بدهد. چه جور مردی از دادن جوجه خوشگل به دهان خودداری می کند! و حتی او را در یک عده قرار دهید. اتفاقی که دقیقاً افتاد. و بعد از قورت دادن مقدار زیادی از تقدیر - بگذارید او آب خود را بنوشد! ))
سبزه بالغ که از پایین نشسته بود با دهانش به دو مرد خدمت کرد. می توانستید ببینید که او به اندازه کافی با تجربه بود. اگرچه لاغر بود، اما برای مدت طولانی با بیدمشک خود به مردان خدمت کرد، فریاد زدن را فراموش نکرد.